]]>

Friday, October 28, 2005

آینه یا شیشه

دوست دارم آینه باشم ، نه یک شیشه.دوست دارم مثل یک آینه، خودت را به خودت نشان بدهم تا شاید بفهمی که چه زیبایی و چه زیبا می اندیشی. دوست دارم آینه باشم، تا هر گاه روی از من گرداندی به تو نشان دهم که خودت از خودت روی می گردانی. دوست دارم آینه باشم، تا به تو نشان بدهم که چهره ات در هنگام اضطراب چه تاثیری دارد.دوست دارم آینه باشم، تا در هنگام، که به نجوای درون به بازیگری مشغولی، ببینی که چه خوب بازی میکنی.دوست دارم آینه باشم، تا هرگاه نورانی شدی، من نیز نورانی شوم.دوست دارم آینه باشم تا....

ودر پس این آینه چیست صفحه ای از آن فلز سمی. تاریک و سیاه که کمی به خاکستری می گراید.
اما من چه هستم؟ آینه یا شیشه

Wednesday, October 12, 2005

من خود باور


رها از همه چیز ، رها از همه کس.نمی دانم می شود به این حال افتخار کرد؟
-------------------------------------
دوستی ،غمگین است.
دوستی ، از سر عاشقی، دلگیر است.
دوستی ، مشکلی، سهمگین است.
دوستی ، ازدوری یار ، بی تاب است.
دوستی ، در یاد است.
دوستی ، چون گذر سیلاب است.
دوستی ، همچو استاد ادب ، هی مرا مشق دهد و
در این بین ماندم ،که جواب پرسش خود گفته را، چه بگویم؟

"دوستی" آیا هست ؟ يا كه من عاشق، دوستیم؟

Sunday, October 09, 2005

رندی به سبک آخوندک

اين خانم خوش‌تيپ بی‌شك از رندترين معشوقه های جهان است


آخوندکها از زمره حشراتی می‌باشند كه بنا به معيارهای انسانی «عاشق» به معنای واقعی کلمه آن هستند.

در قدم اول آخوندک ماده كه آماده برای بارگيری است چنان عطر خوش بويی از خود متصاعد می كند كه تمام آقايان آن دور و بر يك دل نه صد دل عاشق و شيفته می‌شوند.
اما عاشق واقعی بايستی سرو جان را فدا كند و نه فقط در طمع عيش كردن، دل بدهد! خانم آخوندک اين موضوع را می‌داند و كاملا قبول دارد. پس منتظر می‌ماند و همينكه عاشق دل باخته عمل جفت گيری را آغاز كرد به عقب برگشته و با حركت انبرك‌های جلوييش سر عاشق دل باخته را از بدن جدا می كند.
اگر از خود خانم آخوندک كه بسيار جدی و وظيفه شناس هم هستند، علت را بپرسيد احتمالا اينطور جواب دهند:« دل باختن به تنهايی كار سختی نيست و هر بچه مدرسه‌ايی هفته‌ای يك بار دل ميدهد و باز پس ميگيرد. عاشق واقعی، اگر كه بخواهد هفت‌ شهر عشق را بگردد، سر و جان را بايد در راه عشق‌اش بدهد و من در اين راه به اندازه توان خويشتن عاشق گرامی را ياری می‌كنم.»
اما آقای آخوندک برای انجام عمل جنسی به سر احتياجی ندارد (عجب نماد و رمز زيبايی!!). پس بعد از قطع شدن سر، همچنان كه خانم مشغول خوردن ايشان می‌شوند (همان متلک معروف « بخورمت جيگر» ما مردها، كه خانم آخوندک به خاطر جديت در كارهايش، آن را به مرحله عمل در می‌اورد) و تا خورده‌شدن کامل به عمل عشقبازی‌اش ادامه می‌دهد.

حیرتا

عاشقی را دیدم که تغییرات حاصل شده در خود را مطلوب می پنداشت.
از او پرسیدم :این همه تغییر و تحول درونی وبیرونی را از چه جهت کسب کردی؟
او گفت:اوست که مرا به چنین مقام رسانده
از او پرسیدم" او" کیست؟
پاسخ داد:همان که معشوقه منست
و من در حیرت ماندن که چگونه است که این همه معشوق چرا تحول خود را در جهت مطلوب همچنان در دیگری می جویند نه در خود.حال آنکه خود جویای این تغییرند.

Saturday, October 08, 2005

خاطرات زیبا

صحنه های خاطراتم اکسپرسیونیستی شده.وقتی سکون نتونه جواب احساسات منو بده خوب آخرش همین میشه.میشه گفت یه حس خوب دارم چون می بینم که، چی، زیباست در حالی که یه کم فراموشی بهم دست داده بود.این حس داره یه جورایی رفتارمو معقول تر میکنه.یاد آدمایی افتادم که خودشون مثل یه عکسِِ هنری هستن.
--------------------
پ.ن: باید از کلیه دوستانی که کامنتاشون در اثر تعویض سیستم کامنت گذاری از بین رفت معذرت بخوام .اینی که اینجا می نویسم به هیچوجه به خاطر کامنت آقا سیامک نیست.من واقعا اون کامنتهارو دوست داشتم.به هر حال برخی تغییرات بهایی داره که باید بپردازی.
علت تغییر سیستم کامنت هم این بود که دوستان همه بتونن برای من کامنت بزارن.

Sunday, October 02, 2005

انسان مقدس و تقدس رابطه


از اونجایی که ناچارم تمرین کنم تا یاد بگیرم که بنویسم، شما ، دوست عزیز وخواننده مطالب این وبلاگ مجبوریت که به محملات این نابغه توجه کنید.البته شاید هم لازم نباشه که توجه کنید.

یادم میاد که در دانشگاه ،استادی که درس معماری جهان رو میداد همیشه روي این قضیه تاکید میکرد که "چیز مقدسی در این دنیا وجود ندارد" .پیرو صحبت این استاد گرانقدرمن نیز یه نطقی می کنم. زمانی که در رابطه عاطفی دو نفر یکی از طرفین طرف دیگه رو می پرسته، و اون رو تبدیل به یک شخص منحصر به فرد میکنه این رابطه ارزشی نداره.