]]>

Saturday, October 08, 2005

خاطرات زیبا

صحنه های خاطراتم اکسپرسیونیستی شده.وقتی سکون نتونه جواب احساسات منو بده خوب آخرش همین میشه.میشه گفت یه حس خوب دارم چون می بینم که، چی، زیباست در حالی که یه کم فراموشی بهم دست داده بود.این حس داره یه جورایی رفتارمو معقول تر میکنه.یاد آدمایی افتادم که خودشون مثل یه عکسِِ هنری هستن.
--------------------
پ.ن: باید از کلیه دوستانی که کامنتاشون در اثر تعویض سیستم کامنت گذاری از بین رفت معذرت بخوام .اینی که اینجا می نویسم به هیچوجه به خاطر کامنت آقا سیامک نیست.من واقعا اون کامنتهارو دوست داشتم.به هر حال برخی تغییرات بهایی داره که باید بپردازی.
علت تغییر سیستم کامنت هم این بود که دوستان همه بتونن برای من کامنت بزارن.