]]>

Thursday, October 19, 2006

سایه


در حالی اهدافمان را تعیین می کنیم که ، نمی دانیم چه بر زندگیمان سایه انداخته. آنگاه که آن سایه بر اهدافمان غلبه می کند همچون آدمهای سر گشته به دور خود می چرخیم که چگونه این مسیبت را فراموش کنیم و چگونه با آن کنار آییم. غبار زمان بر وقایع می ماسد تا ما دوباره اهداف جدیدی دست و پا کنیم، بدون آنکه بدانیم چه بر زندگیمان سایه انداخته. دور باطلی که بارها و بارها برایمان رخ میدهد. انگار که زندگی تشکیل شده از دور باطلهای بزرگ و کوچک که گاه همچو چرخ دنده های ساعت در طول هم و گاه مانند یک هاریکان در طول بازه کوچکتر زندگی قرار دارند. آنقدر در این دور باطل گرفتار آمدیم که فرصت فکر کردن را از دست داده ایم . مانند کودکی که نداند، که نمی داند چرا به مدرسه می رود. مانند جوانی که پشت کنکور دست و پا میزند و .... انگار می بایست کسی می بود که به ما از این سایه می گفت یا حداقل از ما می خواست که به او فکر کنیم. شاید آنگاه کمی به دور باطل بزرگی بنام طول زندگی یک انسان کمی فکر می کردیم.

Thursday, October 12, 2006

درست ونادرست

تا حالا شاید برای شما هم پیش آمده باشه که چیزی رو قبول داشته باشید ولی وقتی اونو به واقع لمس می کنید به نوعی هیجان زده می شوید. امشب یک مطلب منو به شدت هیجان زده کرده و کشونده اینجا.اون مطلب اینه : افراد نادرست برای نشان ندادن گمراهی که اونا رو یه سمت نادرستی سوق میده به طور کاملا نظام یافته ای انگار که ملزم به انجام این کار هستند مجبور به تبلیغ درست می شوند.و این همون چیزیه که درنهایت دست اونها را رو می کند و ناکامی نهایی رو برای اونها به همراه میاره . این قضیه رو می تونید در مسائل خیلی کوچیک در مورد آدمهای عادی تا در طول تاریخی و با صرف زمان و هزینه ای بسیار سنگین ببینید.