]]>

Sunday, April 30, 2006

مغايرتهاي زمان ما


ما امروزه خانه هاي بزرگتر اما خانواده هاي کوچکتر داريم؛ راحتي بيشتر اما زمان کمتر

مدارک تحصيلي بالاتر اما درک عمومي پايين تر ؛ آگاهي بيشتر اما قدرت تشخيص کمتر داريم

چندين برابر مايملک داريم اما ارزشهايمان کمتر شده است. خيلي زياد صحبت مي کنيم، به اندازه کافي دوست نمي داريم و خيلي زياد دروغ مي گوييم

زندگي ساختن را ياد گرفته ايم اما نه زندگي کردن را ؛ تنها به زندگي سالهاي عمر را افزوده ايم و نه زندگي را به سالهاي عمرمان

ما ساختمانهاي بلندتر داريم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه هاي پهن تر اما ديدگاه هاي باريکتر

بيشتر خرج مي کنيم اما کمتر داريم، بيشتر مي خريم اما کمتر لذت مي بريم

فرصت بيشتر اما تفريح کمتر، تنوع غذاي بيشتر اما تغذيه ناسالم تر؛ درآمد بيشتر اما طلاق بيشتر؛ منازل رويايي اما خانواده هاي از هم پاشيده

بدين دليل است که پيشنهاد مي کنم از امروز شما هيچ چيز را براي موقعيتهاي خاص نگذاريد، زيرا هر روز زندگي يک موقعيت خاص است.هر روز، هر ساعت و هر دقيقه خاص است و شما نميدانيد که شايد آن مي تواند آخرين لحظه باشد.

Friday, April 21, 2006

ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست


یه مثل قدیمی میگه" ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست."شاید دیر شروع کردم ( تازه اینم بر اساس شرایط نمیشه گفت) ولی دست به کار شدم.به خاطر یاد گرفتن یه چیزایی خیلی سعی کردم و سختی کشیدم( فکر می کنم در این زمینه هنوزم باید یاد بگیرم).خوبه بگم شرایط هم با من یاری کرد، تاکید می کنم شرایط خیلی یاری کرد.خیلی چیزها رو نمیشه بطور کامل اینجا گفت. وقتی فکر می کنم می بینم واقعا تجربه ای که من داشتم خوب بوده و من هم در کسب تجربه هیچی کم نگذاشتم. نیمی از این تجربه در جهت نادرستی بود ولی نیمی از اون کاملا درست بود(گرچه تا نیمه اول رخ نمی داد نیمه دوم هم بوجود نمی آمد.) احساسم از این عمل سرشار از رضایتِ، گرچه در حال حاضر کسی نمودی از این آموزه ها رو در من حس نمی کنه.
-----------------------------------------------------------------------
پ.ن: امروز یه فیلمی دیدم که حرف کلیدی اون این جمله بود : " به هر کسی دروغ نگو، اینجوری هیچوقت موفق و خوشبخت نیستی." برخی اعتقاد دارن که من باید بگم از جه تجربه ابی حرف می زنم ولی من خلاف اینو فکر می کنم .فکر می کنم آدم باید روی خودش حساب کنه، نه هیچکس دیگه.
ببخشید که خیلی وقته چیزی ننوشتم.حس می کردم چیز قابل ارزه ای ندارم.