بيا که در غم عشقت مشوشم بي تو ---------- بيا ببين که در اين غم چه نا خوشم بي تو
شب از فراق تو مي نالم اي پري رخسار---------- چو روز گردد گويي در آتشم بي تو
دمي تو شربت وصلم نداده اي جانا ---------- هميشه زهر فراغت همي چشم بي تو
اگر تو با من مسکين چنين کني جانا ---------- دو پايم از دو جهان نيز در کشم بي تو
پيام دادم و گفتم بيا خوشم ميدار---------- جواب دادي و گفتي که من خوشم بي تو
سعدی
-------------------------------------------------------------
آشکارا نهان کنم تا چند ---------- دوست ميدارمت به بانگ بلند
سعدی
<< Home